شده وقت سحر از غصه نجاتم بدهید
ز آتش هجر جهانسوز براتم بدهید

خضر از لعل لبی یافت حیات ابدی
تا نمردم نفسی آب حیاتم بدهید

قبله ی ماه همان صورت گندم گون است
خوشه ای زان مه سیما به زکاتم بدهید

ای ملائک به نفسهای سحر گاه قسم
جلواتی به سوی جلوه ی ذاتم بدهید

تا که محراب به فریاد دل ما برسد
یادی از آن خم ابرو به صلاتم بدهید

تا که صبح و شب ما رنگ شما را گیرد
چشمی از دجله و چشمی ز فراتم بدهید

حج بیتک ، بود آرزوی فی کل عام
یعنی احرام طواف عتباتم بدهید

**سبک ندارد