کنج خرابه را بیت الحزن کنم
من دختر تو را باید کفن کنم
بنگر به داغ من ای شاه بی کفن
شد دختر تو دفن با پاره پیرهن
ای حسینم ای حسینم ای ضیائ هر دوعینم
از دست کوچکت وا شد دگر طناب
لالایی ای گلم آسوده تر بخواب
عمه فدای آن چشمان بسته ات
قربان گریه و قلب شکسته ات
یا رقیه یا رقیه یارقیه یا رقیه
گیسوی خاکی ات آشفته تر شده
لبهای تشنه ات مثل پدر شده
داغ تو تا ابد ماند به سینه ام
با دفن نیمه شب یاد مدینه ام
یا رقیه یا رقیه یا رقیه یارقیه