علقمه ای شاهد چشم تر من
کن مدارا با جسم برادر من
این که در خون طپیده
فرقش از هم دریده
خواب راحت ندیده اخا ابالفضل
نه تنی مانده از تو ای پاره بدن
نه سری تا بگیرم بر روی دامن
ای شکسته بال وپر
ای زهمه تشنه تر
زائرت گشته مادر اخا ابالفضل
یک طرف دست ویک سو افتاده علم
گریم از روز تو و از شام حرم
چشم تو را بسته تیر
تا نبینی به زنجیر
خواهرانت را اسیر اخا ابالفضل