نوحه
ای هلال بر نیزه خورشید بر بام
کربلا کردم به پا در کوفه و شام
ای تسلای دلم
سایه کن بر محملم
همسفر با قاتلم
حسین ثارالله
قامتم خم شد آمد صبح قیامت
ای گلو بریده کن قرآن تلاوت
من کجا کوفه و شام
زخم زبان و دشنام
دست بسته ، بزم عام
حسین ثارالله
باغبانا شد خزان نیلوفر تو
پای نیزه می میرد این دختر تو
گو سخن با دردانه
بشنو از این پروانه
قصه ی تازیانه
حسین ثارالله