قامت مرثیه شد دال خدا رحم کند
شمر آمد سوی گودال خدا رحم کند

قلب صیاد نمی سوخت، که در خون می زد
صید لب تشنه پر و بال خدا رحم کند

خواهری آمده در لحظه ی جان دادن ، وای
مادری هست به دنبال خدا رحم کند

چشم وا کرد…چرا سینه ی او سنگین شد؟
چشم او رفت چو از حال خدا رحم کند

قلب پیغمبر اگر پاره شود نیست عجب
قلب قرآن شده پامال خدا رحم کند

خیمه ها سوخت ، دل فاطمه هم سوخت ولی
سوخت چون دامن اطفال خدا رحم کند