بارش ابر و جوشش دریا
گرچه در امر من بود یکسر
صبر باید کنم ، ببینم که
کودکم ، از عطش زند پرپر

بوسه بر طفل حق هر پدر است
حق من سهم تیرها گردید
تیر با تیر و تیر….شمشیر است
یعنی اینکه سرش جدا گردید

از پدر بودنم دگر سیرم
بسکه شرمنده از پسر گشتم
گاه سوی حرم ، گهی میدان
رفتم اما دوباره برگشتم

خون او چون کبوتر از دستم
پر کشید و به سمت بالا رفت
آبرویم نریخت بر روی خاک
آبرویم به آسمانها رفت