آه ای روی تو خورشید راهم

آیینه در غبار آهم

شرمنده از بار گناهم آقا

آه ای شاهد معصیت من

بودی گواه خلوت من

بین گریه ی خجالت من آقا

عهدی که با تو بستم _ با غفلتم شکستم

دست خدا کرم کن _ رها مکن تو دستم

یاابن الحسن کجایی _ میمیرم از جدایی

________________

آه به راه تو چشم انتظارم

دل بی قرارم ای قرارم

جز اشک خود چیزی ندارم آقا

آه گرچه گنه شده حجابم

از نوکرانت کن حسابم

من سائلم ، مکن جوابم آقا

بد بوده ام ، ولیکن_ با من تو بد نبودی

هر جا زدم صدایت _ در بر رویم گشودی

………