ای ماه کنعان حسن
ای لاله ی خونین بدن
عقیق من در خاک و خون افتاده ای
در زیر سم مرکب ها جان داده ای

ای قاسمم

خون گشته اشک جاری ام
وای از امانت داریم
کشتی عمو را از غمت ای نازنین
اسماعیلم کمتر بکش پا بر زمین

ای قاسمم

در آغوش خود می برم
این جسم پاره تا حرم
داغ حسن یک بار دیگر تازه شد
دیگر زره بر قد تو اندازه شد

ای قاسمم

با خون سر ، رنگت زدند
ای آینه سنگت زدند
لاله های تنت ای شکسته سینه
صحرا پر کرده ز بوی مدینه

ای قاسمم