از خیمه تا قلب دشمن
پر گشته از عطر حسن
پای برهنه می دود سوی عمو
دست خالی شد با نیزه ها روبرو
واویلتا
ناله ی وا عما کشید
شمشیری دستش را برید
تیری بوسید گلویش را در قتلگاه
دست و پا زد روی سینه ی ثارالله
واویلتا
شکسته گردید آیینه
می آید بوی مدینه
گریان از غم چشمان مجتبی شده
در آغوش عمو سرش جدا شده
واویلتا