جای تو خالیست جان برادر
غارت زده ام یک بار دیگر
در پیش چشمان مضطر من
افتاده قاسم در خون شناور
ای ماه حسن قاسم
دست و پا مزن قاسم
می گریم ولی دشمن
می خندد به من قاسم
عموجان عموجانم
گیسویت افتاد در چنگ قاتل
تو جان دهی و من در مقابل
با سم مرکب ای وای از آن تن
با گریه ی من ای وای از این دل
چه کنم در این صحرا
میبینم چو مرگت را
چه کنم که در پیشم
نزنی تو دست و پا
عموجان عموجان