شرمنده ام از روی تو
از زخم پهلوی تو
دست من رسیده به بازوی تو

آب می ریزم رو تنت
سخته غسل بدنت
خون تازه میچکه از پیرهنت

*

میبندم بند کفن
تنها شد ابالحسن
این نگاهه آخرین نگاه من

دیگه وقت رفتنه
این پیکر جان منه
آدم از جونش چی جور دل بکنه

*

میبینم با اشک و آه
زیر نور سرد ماه
نیمی از رخت کبوده و سیاه

رو به خالق میکنم
من دارم دق میکنم
تو سکوت خونه هق هق میکنم

*

روضه خونت حسنه
زینب بر سر میزنه
روی دستای حسینت کفنه

با گریه صدات کنم
چی جوری رهات کنم
تو کفن بشی و من نگات کنم