سلام مدینه ای شهر غربت
مرغ دلم پر میزنه برا زیارت

سلام مدینه فدای داغت
فدای اون بقیع بی شمع و چراغت

سلام ما
به غربت زمین و آسمانت
به اشک دیدگان زائرانت
با خاک آن مزار بی نشانت

سلام ما
به چشم خون و سینه ی کبابت
به آن قبور زیر آفتابت
به چار قبر خاکی و خرابت

………………………

دل زمین و سما گرفته
کنج بقیع یه مادری عزا گرفته

با نوحه ی او غم گریه میکرد
حتی دل سنگ عدو هم گریه میکرد

روضه میخوند
برای یک ماه و سه تا ستاره
برای اون حنجر پاره پاره
برای اونکه مادری نداره

روضه میخوند
برای خیمه ها و اشک خواهر
برای کاروان و داغ معجر
برای قتلگاه و ضرب خنجر