با بوسه برتو جان می سپارم
دیگر توان ماندن ندارم

یک قافله از غصه من خونجگر شد
هر جا که من خوردم کتک عمه سپر شد

ابتا بابا حسین جان

با گریه در شام دیدم چه غوغاست
هر دختری در آغوش باباست

بابا یتیم و بی پدر بودن چه سخت است
با شمر و خولی همسفر بودن چه سخت است

ابتا بابا حسین جان