دنیا چرا من بابا ندارم
در سایه ی او ماوا ندارم
هر دختری در آغوش باباست
از چه کنار او جا ندارم
داد از دشمنم دارم
زخمی بر تنم دارم
جای ریسمان روی
دست و گردنم دارم
ابتا حسین مظلوم
یک شب زناقه با چشم گریان
افتاده ام بر خاک بیابان
جا ماندم و دیدم کاروان رفت
این سو به آن سو رفتم هراسان
می ترسم در این صحرا
می ترسم بیا بابا
می ترسم من از زجر و
می ترسم تک و تنها
ابتا حسین مظلوم