ای جلوه گر از مرقد تو نور محمد
ای وجه خداوند ، در آیینه ی مرقد

مشهد شده از برکت تو معجزه باران
باران شده هر ابر که آمد سوی مشهد

ای سلسله در سلسله ، فریاد طلاکوب
ای قافله در قافله ، فرش تو زبرجد

دریای کرامات تو آغوش گشوده
بر قطره ی اشکی که به پابوس تو آمد

ای تا ابد ، از روز ازل ، خلق جهانی
در صحن “عتیق و نو” ی تو مانده مردد

سوگند خورند آینه ها هیچ گدایی
با دست تهی از در این خانه نشد رد

چشمی به سوی سیم و زر خلق ندارم
حالا که خدا داده مرا اینهمه گنبد

بگذار خداحافظی ام زود بمیرد
در دار سلام تو شوم زنده مجدد