زهر کین عاقبت دادی از غصه نجاتم
من عزادار آن تشنه ی شط فراتم

روز و شب نوحه خوانم دیده گریان
پدرم کشته شد با کام عطشان

آه و واویلتا آه و واویلا

زخم هفتاد و دو غصه روی جگرم بود
بسته در پیش اهل حرم بال و پرم بود

بر سر ما زدند سنگ از روی بام
جگرم خون شده ، الشام الشام

آه و …..

ای خدا غم روی غم زده به دل شراره
بوریایی کفن شد به جسم پاره پاره

یاد دفنش شده سوز و گدازم
سر نبوده که رو به قبله سازم

آه و …..